سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

تقسیم بندی انواع عشق [ویرایش]1- عشق طبعی و عشق روحانی و عشق الهی - در عشق طبعی عاشق معشوق را از برای خود خواهد. در عشق روحانی عاشق معشوق را هم از برای خود و هم از برای معشوق خواهد. در عشق الهی عاشق معشوق را نه برای خود بلکه برای معشوق می خواهد. [13]2- عشق حقیقی و عشق مجازی - عشق مجازی از حسن صوری پیدا می شود و مانند آن ناپایدار است. از این عشق حاصلی جز بقای نسل باقی نمی ماند. این عشق از تصعید و تلطیف میلی جنسی پیدا می شود. اما عشق حقیقی یا عشق الهی، فیض و جذبه ای است که از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود می آید. [14]3- عشق عرفانی4- اروس(eros): عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش‌های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان می‌گردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش می‌کند.4- لودوس(ludus): عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی می‌باشد - عشق‌های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق می‌باشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر می‌رسد.5- فیلو(philo): عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می‌باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک می‌باشد.6- استورگ(storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می‌باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.7- پراگما(pragma): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع می‌باشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می‌باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا می‌باشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.7- مانیا(mania): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه می‌ماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.8-اگیپ(agape): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدرعشق عرفانی [ویرایش]اساس آفرینشبی عشق جهان بلاست یکسرناکامی و ابتلاست یک سرآن کس که به عشق آشنا نیستبیگانه به چشم ماست یک سرعشق است اساس آفرینشهرچیز از آن به پاست یک سربی عشق حیات هیچ و پوچ استبیهوده و نارواست یک سرهر دل که نسوزد از غم عشقجای هوس و هواست یک سرگر اهل دلی به عشق رو کننا سوخته دل بلاست یک سرعمری دل نوربخش با عشقآسوده ز ماسواست یک سردیوان نوربخش (جواد نوربخش)جواد نوربخش: عشق نتیجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقیقت محبت صفت ارادت حق است که از صفات ذات می باشد. چون عشق به عام تعلق گیرد، آن را ارادت گویند، و آفرینش موجودات نتیجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گیرد، آن را رحمت گویند، چون به اخص تعلق گیرد، آن را نعمت گویند و این نعمت ویژه انسان است و مرتبه تمامی نعمت منعم. [15]ندای عشقماییم در سراچه هستی گدای عشقخدمتگزار عالم و آدم برای عشقاز پا فتاده ایم مگر حق مدد کندتا طی کنیم راه وصالش به پای عشقدر مردم زمانه صفایی ندیده ایمخو کرده ایم از دل و جان با صفای عشقبا پای بی نشانی و با حال بی خودیشاید رسیم در حرم کبریای عشقدر کشتی امید به گرداب حیرتیمما را مگر نجات دهد ناخدای عشقاز ما مپرس مسئله کفر و دین دگرکفر است در طریقت ما ماسوای عشقاز ملک عقلِ خیره بشدّت دلم گرفتای بخت همّتی که پرم در هوای عشقدر خانه من و تو بجز دردسر نبودباید پناه برد به دولتسرای عشقای نوربخش گوش سر خویش را ببندتا بشنوی به گوش دل خود ندای عشقدیوان نوربخش (جواد نوربخش)عشق از مسائل بنیادین عرفان و تصوف اسلامی است، چندانکه بدون در نظر گرفتن آن، عرفان وحکمت متعالیه قابل فهم نیست. البته عشق ار مقولاتی است که تعریفش به ذات، نامیسر است وکنهش درغایت خفا وپوشیدگی است.عشق از مصدر عَشق(=چسبیدن والتصاق)است. به گیاه پیچک عَشَقه گویند زیرابر تنه درخت می پیچد وبالامی رود وآن را خشک می کند. واین تمثیل حالت عشق است که بر هر دلی عارض شود احوال طبیعی او را محو می کند.[16]مورخان از رشد تدریجی تصوف سخن گفته اند که باعرفان زهدی وخوفی آغاز وبتدریج به عشق ودلسپردگی تبدیل میشود وسرانجام برمعرفت وشناخت باطنی تاکید میکند. نویسندگان زیادی در باره عشق نوشته اند از رابعه وحلاج تا غزالی وبخصوص برادرش احمد غزالی وبعد ها عین القضات همدانی وعطار نیشابوری، اما ابن عربی و جلال الدین محمد مولوی، هرچند در دو جریان متفاوت، در صدر شرح دهندگان عشق بوده اند.عشق درکلام افلاطون [ویرایش]افلاطون گوید:عشق، واسطه انسان ها و خدایان است و فاصله آنها را پُر می کند.همو گوید:عشق در همه کائنات جاری است.او می گوید: عشق پیوند دهنده همه جهان است.[17]عشق صوفی [ویرایش]جواد نوربخش: «صوفی در پیشگاه حق به تسلیم و رضا می ایستد که: من راضی به رضای توام و بدون آنکه هیچ گونه توقعّی داشته باشم از روی محبت به تو عشق می ورزم و در اندیشه پاداشی نیستم. برهمین اساس است که عشق صوفیان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و برکنار از ترس و وحشت است که صوفی خواست و تمنّایی ندارد و قهر و جفای او را همان اندازه می پسندد که وفایش را، معدودی از صوفیان در طریق عشق و دوستی به مرحله ای رسیده اند که در معشوق (حق) فنا شده اند و مولانا در حقشان فرموده است:جمله معشوق است و عاشق پرده ایزنده معشوق است و عاشق مرده ای[18]عشق در کلام مولانا [ویرایش]هرچه گویم عشق را شرح وبیانچون به عشق آیم خجل باشم از آنکلام مولانا اساساً چیزی بجز عشق نیست، عشق مانند سایر اجزاء جهان حقیقتی است سیال ومواج وتوقف ودرنگ ناپذیر، و در حقیقت عنایت وهدایتی است الهی و تفسیر آن در دفتر وکتاب نگنجد.عشق جز دولت وعنایت نیستجز گشاد دل وهدایت نیستعشق را بوحنیفه درس نگفتشافعی را در او روایت نیستعشق در کلام روزبهان بقلی فسایی [ویرایش]«عشق سیفی است که از عاشق سر حدوث برمی دارد. عشق کمالی است که از کمال حق است، چون در عاشق پیوندد، از صرف عبودیت و حدوثیت به جلال الهیت، ظاهر و باطنش ربّانی شود. ذکر موت بر ایشان روا نباشد. هر که به عشق حق زنده باشد دگر موت بر وی راه نیابد.» [19]عشق در کلام بایزید بسطامی [ویرایش]«هرکه را محبت حق بکشد دیت او دیدار حق است، و هرکه را عشق حق او را بکشد دیت او همنشینی با حق است.» (به نقل از عوارف المعارف، سهروردی)تا رفت دیده و دل من در هوای عشقبنمود جا به کشور بی منتهای عشقوارسته گشت و صرفنظر کرد از دو کوناینسان شود کسی که دهد دل برای عشقما راست عشق و هرکه به عالم جز این بودبیگانه باشد او، نشود آشنای عشق(به نقل از نامه دانشوران ناصری، جلد 4)[20]عشق در کلام شاه نعمت الله ولی [ویرایش]تن به جان زنده است و جان از عشقدر بدن روح ما روان از عشقعشق داند که ذوق عاشق چیستباز جو ذوق عاشقان از عشقهرچه در کاینات موجود استجُـود عشق است و باشد آن را عشقعاشقان عشق را به جان جویندعاقلان اند غافلان از عشقنعمت الله که میر مستان استمی دهد بنده را نشان از عشق[21]عشق در نزد غربی ها و مقایسه آن با نظر صوفیه [ویرایش]« عشق در ذهن غربیان معمولاً به عنوان کششی تلقی می شود که موجب محبت انسان به همنوعان او می گردد و در نوع عالی آن باعث جلب افراد انسان به سوی حقیقت می باشد. از نظر غربی ها عاشق باید بیاموزد که چگونه دوست داشته باشد. اما این نحوه تلقی برای صوفیه بسیار ابتدایی است. عشق برای صوفی از جمله عواطف نیست، بلکه جذبه ای است الهی. در تصوف وقتی صحبت از عشق الهی به میان می آید منظور کششی است که از جانب حق متوجه صوفی می شود و صوفی را به حق می کشاند. بنابراین تآکید نه بر کوشش عاشق بلکه بر کشش حق است. به همین دلیل صوفیه گفته اند که: عشق آمدنی است و مانند سیلی است خروشان، و صوفی منتظر است تا این سیل در رسد و او را با خود ببرد. به قول مولوی:عاشقان در سیل تند افتاده اندبرقضای عشق دل بنهاده اند<[22]دیدگاه‌های علمی [ویرایش]نوشتار اصلی: عشق (دیدگاه‌های علمی)‎کلاس‌ درس برخطی مربوط به موضوع این مقاله در کلاس‌های درس اینترنتی در بخش فلسفه موجود است.در طول تاریخ دو مقوله فلسفه ودین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کرده‌اند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کرده‌است. امروزه علوم روان‌شناسی تکاملی، زیست‌شناسی تکاملی، مردم شناسی، علم اعصاب و زیست شناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحث‌های زیادی را مطرح کرده‌اند. در مدلهای زیست‌شناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی و تشنگی مطرح شده‌است. روانشناسی عشق را پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی قلمداد می‌کند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو می‌کنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز می‌کند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب می‌شود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم بندی کرد.[23]منشا شیمیایی [ویرایش]این نوشتار یا بخش، مفهوم کامل و روشن را نمی‌رساند. لطفاً با ویرایش کردن یا افزودن جزئیات بیشتر به بهبود مقاله کمک کنید و سپس این برچسب را بردارید. بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامی که فرد عشق خود را بروز می‌دهد، تعدادی عنصر شیمیایی در مغز فرد فعال می‌شوند. این مواد شیمیایی عبارتند از: تستسترون، استروژن، دوپامین، نورفینفرین، سروتونین، اکسی‌توسین و وازوپرسین. درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و اوستروژن در مغز افزایش پیدا می‌کند. معمولاً دوپامین، نورفینفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تری دارند. به نظر می‌رسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. در دسامبر 2005، دانشمندان ایتالیایی در دانشگاه پاویا متوجه شدند که وقتی فرد برای اولین بار عاشق می‌شود، میزان مولکولی که به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته می‌شود افزایش می‌یابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر می‌گردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<0?001) [ به طور متوسط 227(14)Pg/ml ] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کرده‌اند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانه‌ای نداشته‌اند به ترتیب برابر [149(12)pg/ml], [123(10)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=0?34 ,p=0?007). درغلظت بقیه NTها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در 39 مورد که فرد بعد از 12 تا 24 ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریبا برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»[24]دیدگاه‌های فرهنگی [ویرایش]نوشتار اصلی: عشق (دیدگاه‌های فرهنگی)‎اگرچه در مورد تعریف عشق و ماهیت آن در بین فرهنگ‌های مختلف تشابهاتی وجود دارد و اغلب فرهنگ‌ها عشق را نوعی تعهد، دلسوزی، شفقت و شهوت می‌دانند که در همه انسان‌ها وجود دارد، اما میان این فرهنگ‌ها اختلافاتی هم وجود دارد. برای مثال در هند که معمولاً ازدواج طبق روال تعریف شده و سنتی صورت می‌گیرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اولیه برای ازدواج نیست و عشق پس از ازدواج به وجود می‌آید؛ درحالیکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است.عشق در فرهنگ ایرانیدر ایران برای بیان پدیده عشق واژگان زیادی بچشم می‌خورد، که برخی از زمانهای دور وجود داشته‌است. درمتون اوستا و در گاثاها بارها ازمهر و دوستی سخن میان رفته و درمتون بجای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد. واژگانی مانند آغاشه در اشعار رودکی بچشم می‌خورد. مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی و سودا همه از واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق بکاررفته یا می‌رود. در اشعار هم بخشی از داستان‌های شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی و عیوقی و جامی و وحشی بافقی و اهلی شیرازی و... به بیان داستانهای عاشقانه پرداخته و بسیاری شعرا هم به بررسی ماهیت عشق در حالتی جدا از اوصاف صوفیه کارکرده‌اند مانند حافظ و سعدی و باباطاهر و خیام و رودکی که هم غزل و هم رباعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کاآمدی عشق پرداخته‌اند. در ادبیات صوفیه هم که راه رسیدن به خدا و حق پاکی و محبت است برای جذب در راه خدا و جدایی از دنیا علاقه‌های ذاتی به خدا را در درون خود می‌پروردند و به حالتی از جذب در راه حق می‌رسیدند که بدان عشق عرفانی می‌گفتندو اشعار بیشماری در همین مورد عشق سرائیده‌اند که معشوق خود را خدا می‌دانستند.مولوی و عطار و ابوسعید ابی الخیر و سنایی غزنوی از این دسته شاعران هستند. پاره‌ای از شاعران مدح گوی درباری در وصف ممدوحان خود از عبارات و مثل‌های عاشقانه زیادی استفاده نموده‌اند. انوری و عنصری و عسجدی و فرخی سیستانی هم ازین دست شاعران هستند.[25]دیدگاه‌های مذهبی [ویرایش]نوشتار اصلی: عشق (دیدگاه‌های مذهبی)‎عشق در ادیان اولیه ترکیبی از تعهد جاذبه‌ای و عبادی به نیروهای طبیعت بود (مشرکان چند خدایی). بعدها در ادیان جدیدتر این جذبه به سوی اشیاء واحد و انتزاعی مانند خداوند، قانون، کلیسا، و دولت سوق پیدا کرد (تک خدایی). دیدگاه سوم در این زمینه به دیدگاه وحدت وجود معروف است وادعا می‌کند همواره بین آنکه می‌پرستد وآنکه پرستیده می‌شود تفاوت وجود ندارد. عشق حقیقتی است که ما بر اساس آن در طی زمان خود را ناصحیح به صورت موجودی منزوی تفسیر می‌کنیم.اسلام [ویرایش]قرآن در سوره? روم آیه? 21 چنین آورده‌است:و از نشانه‏های خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان دوستی و رحمت قرار داد، آری در این [نعمت] برای مردمی که می‏اندیشند قطعا نشانه‏هایی است.بر اساس دیدگاه مراجع شیعه، بیان عشق میان دختر و پسر (بدون منظور ازدواج) گناه است،یعنی از نظر آنها اول باید منظور ازدواج داشته باشید بعد عاشق شود و اگر اتفاقی عاشق شوید بیان آن گناه می باشد چرا که ترس افتادن به گناه در میان است، اگرچه خواستگاری، بدون بیان عشق، برای ازدواج مانعی ندارد.[26] تا وقتی که نگرانی از بروز گناه و فساد جنسی، در میان نباشد، داشتنِ صرفِ محبت و عشقِ قلبی (بدون اظهار آن) اشکالی ندارد.از احادیث پیامبر اسلام است که: «اگر مرد به زن خود بگوید «تو را دوست دارم» هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمی‌شود و همواره در خاطر او باقی می‌ماند»[27]مسیحیت [ویرایش]این بخش از مقاله فاقد منبع و مأخذ است.شما می‌توانید با افزودن منابع برطبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامه? ارجاع به منابع، به ویکی‌پدیا کمک کنید.مطالب بی‌منبع احتمالاً در آینده حذف خواهند‌ شد. در انجیل از عشق به عنوان مجموعه‌ای از اعمال و رفتارها نام برده شده‌است که معنایی وسیع‌تر از ارتباط احساسی دارد. عشق مجموعه‌ای از رفتارهای انسان است که انسان بر اساس آنها عمل می‌کند. در انجیل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتی دوستانشان دشمن خود را نیز دوست داشته باشند. در انجیل از این عشق فعال در قرنتیان 8-4: 13 سخن به میان آمده است:عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمی‌کند، هرگز به خود نمی‌بالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین نمی‌شود، خطاهای دیگران را به خاطر نمی‌سپارد. عشق از همدمی با شیطان لذت نمی‌برد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پاینده است. عشق هرگز شکست نمی‌خورد.مباحث مربوط به تعریف عشق [ویرایش]در اغلب لغت نامه‌ها «عشق» به عنوان علاقه شدید یا انس قلبی تعریف می‌شود.[28]به طور کلی «علاقه» یک حالت ذهنی یا احساسی است که در طی آن فرد برای کسی یا چیزی نگران و دلواپس است. همچنین توجه و علاقه به کسی همواره با عدم قطعیت مسئولیت پذیری و درک مخاطب همراه است و عامل ایجاد اضطراب است. مراقبت از اشیا مانند یک خانه معمولاً به صورت نگهداری و محافظت از آنها و یا پذیرش مسئولیت در قبال آنها همراه است.«دوستی» - رابطه یا همکاری مناسب بین دوفرد.«وصال» - ذوب شدن عاشق در معشوق؛ حالت نهایی عشق راستین.«خانواده» - افرادی که از طریق اصل و نسب با یکدیگر ارتباط دارند.«پیوند روحی» - رابطه بین فرد و فردی که جزئی از وجود وی است.توماس جای اورد عشق رایک عمل اختیاری می‌داند که پاسخی احساسی به دیگران (مانند خدا) است و با هدف ارتقا شخصیت صورت می‌پذیرد. اورد تعریف خود را در زمینه‌های دینی، فلسفی، و علمی قابل استفاده می‌داند. عشق یعنی با خدا تنها شدن.معشوق در ادب فارسی [ویرایش]معشوق در ادب فارسی کنایه از فردی است که مورد عشق قرار گرفته، در مقابل وی عاشق قرار دارد. گرچه عموماً استنباط ما از معشوق، زن است. اما ذکر این نکته نیز جالب است در اکثر ادوار ادبی ایران معشوق مرد بوده است. در ادب فارسی به آن اصطلاحا شاهدبازی اطلاق می‌شده است.البته در کنار این باید گفته شود که به معشوق زن نیز بسیار اشاره شده است . برای مثال در کتب قدیمی ایرانی مانند هزارو یک شب معشوق زن است.اما فقط در بخش کمی از اشعار قدماست که می‌توان در آن‌ها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد کرد. «عشق مرد به مرد در طول تاریخ از دیدگاه‌های مختلف با اسم‌ها و اصطلاحات مختلفی مطرح شده است: شاهدبازی، نظربازی، جمال‌پرستی، لواط، لواطه، اِغلام، کار، بچه‌بازی و ...» همچنین «به شخص مفعول، معشوق، اَمرد، مابون، شاهد، منظور، مفعول، کودک، مخنث، نوخط، بی‌ریش، پسر، ساده، ساده‌رخ، ابنه‌ای ... گفته‌اند.» چنان که «به شخص فاعل، غلام‌باره، جمال‌پرست، صورت‌پرست، بچه‌باز، احمد مولا. موزون ... گفته‌اند.»[29][30][31]جستارهای وابسته [ویرایش]کوپیدو الهه عشقپسوخه و کوپیدومیل جنسینوع دوستیجنبه‌های مختلف عشقwikt: ستایشدلبستگیwikt: علاقهمیل به تولید مثلشهوتاحترامزیباییجذبهمعاشقهبرخوردقرار عشقیچندمهریکامورزی‏احساسعشق شهوانیجنون جنسیترس جنسیعاشق شدنلاس زدنکلمات یونانی در مورد عشقپیوندهای انسانرابطه صمیمیشیداییعشق در اولین دیداررابطه عشق – نفرتنامه عاشقانهشرم عشقبیماری عشقشهوتازدواجازدواج همجنس‌گرایانهمجنس‌گراییاتحاد مدنیمتاتعهد شخصیرابطه جنسیترغیبفیلیافهرست انواع فیلیازیبایی جسمیعشق عرفانیعشق افلاطونیچند عشقیرمان‌های عاشقانهعشق رومانتیکاغواجامعه اغواگرانرابطه جنسینظریه مثلثی عشق
  
نواع [ویرایش]عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شده‌است. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل می‌گیرد.عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانم‌ها و عاشقان آنها به کار می‌رفت.عشق دروغین - نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات(می توان مفهوم عشق را برای این نوع، قائل نشد.)عشق جنسی (eros) - میل جنسی نسبت به یک فردعشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنهاعشق آزاد - رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمی‌شودشیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار می‌رود یعنی «دوستت دارم چون...»عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که درآن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شده‌است.عشق ظاهری - رابطه عاشقانه‌ای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است.عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهبعشق رومانتیک ـ علاقه‌ای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی استعشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.عشق یک طرفه - مهرعاطفه‌ای که یک طرفه‌استشهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.عشق لحظه‌ای - عشقی که در لحظه‌ای که فرد برای اولین بار با فردی تماس می‌گیرد به وجود می‌آید. از این عشق به مراتب در داستانها و ادبیات یاد شده‌است وبه “ love at first sight ” معروف است.عشق مستلزم فداکاری - فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری برمبنای عشق
  
معنی عشقاگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و نیازمند بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می‌توان از راه بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولاً درنقطه مقابل تنفر (یا بی احساسی محض) قرار می‌گیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمه‌های رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار می‌گیرد؛ با وجود آنکه در برخی از تعریف‌ها «عشق» بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافت‌های خاص تاکید دارد.[8]«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمی‌شود (مفهوم خودشیفتگی). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای وجود عشق را نفی می‌کنند. عده‌ای هم آنرا یک مفهوم انتزاعی جدید می‌دانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن می‌دانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است.[9]. عده دیگری هم می‌گویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی صرف نیست، اما نمی‌توان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روان‌شناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس» به دیگران است. عده‌ای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوه‌های آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.[10]تفاوت‌های فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای همگانی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریبا ناممکن ساخته‌است. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده، عشق به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر در نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز می‌دهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولاً بحث درمورد آن به کلیشه‌های ذهنی خلاصه می‌شود و درمورد این کلمه ضرب المثل‌های زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر می‌کند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» می‌داند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد
  
عشق لذّتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است[1]، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.[2]عشق و احساس شدید دوست داشتن، معانی زیادی را در بر دارد.در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی می‌تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌باشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است.[3] عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم می‌کند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند: علاوه بر عشق رمانتیک که آمیخته‌ای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز می‌توان متصور شد، درواقع این کلمه را می‌توان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیت‌های مختلف و انواع غذا به کار برد.نوشتار اصلی: ریشه پارسی واژه عشقعشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را خشک و زرد رو کند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده اند. [5]در گذشته تصور می‌شد که واژه? عشق ریشه? عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانواده? زبان‌های سامی‌اند، و واژه‌های ریشه‌دار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنی‌های یکسان دارند. و عجیب است که واژه? «عشق» همتای عبری ندارد و واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) هم خانواده‌است. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژه? «عشق» از iška اوستایی[6] به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه می‌گیرد که آن نیز با واژه? اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جست‌وجوکردن» پیوند دارد. هم‌چنین، به گواهی بهرام فره‌وشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توان‌گری است. خود واژه‌های اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشه? هندی و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن و جُستن می‌آید که شکل آن aissk? به چم خواست، گرایش و جست‌وجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفته‌هایی از واژه? هندی و اروپایی نخستین ais بازمانده‌است.[6]فردوسی نیز که برای پاس‌داری از زبان فارسی از به کار بردن واژه‌های عربی آگاهانه و هوشمندانه خودداری می‌کند ولی واژه? عشق را به آسانی و باانگیزه به کار می‌برد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی می‌دهد که واژه? دیگری را جای‌گزین عشق کند، واژه? حُب را به کار نمی‌برد.در زبان فارسی به کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است، دلدار و به کسی که مورداحساس عشق طرف دیگر است؛ دلبر یا دلربا می‌گویند. واژه عشق در ادبیات فارسی به ویژه ادبیات غنایی، پایگاه و اهمیتی ویژه و والا دارد و بسیاری از شاعران پارسی، درباه? عشق و عاشقی، وصف معشوق و سختی‌های عاشقی، اشعاری با ارزش ادبی والا دارند. همچنین گاهی اوقات، این کلمه درباره عشق انسان به خدا نیز آمده‌است که در مقوله عرفان و مذهب می‌گنجد
  
اس ام اس های عاشقانه سلام به همه دوستان عزیزم     امیدوارم که هر کجا هستید  تنتون سالم دلتون خوش و قلبتون پر از شادی و شور همراه با عشق باشه و برای عاشقانه زندگی کردن بتپه خوشحال میشم که نظراتتون رو در مورد وبلاگم بدونم ******************نشستم فکر کردم که اسمتو بزارم چی؟؟ گفتم گل ولی دیدم پژمرده میشه. گفتم خورشید دیدم که غروب می کنیگفتم بزارم ماه دیدم روزها تنهام میشم؟؟؟ تصمیم گرفتم اسمتو بذارم دلم که همیشه با هام باشی--------------------------------دیگه نه اس ام اس بزن نه بهم زنگ بزن نه با من حرف بزن.برای اینکه رفتم دکتر گفت قند دارم ونباید به قند عسلایی مثل تو نزدیک بشم--------------------------------10 تا شاخه گل رو بگیر جلو آینه حالا بشمر. دیدی 11 تا هستن. آخه خودتم گلی--------------------------------جا نا زدست عشق تو یک دم نباشد راحتمهر شب خیالت را کشم ای ماه تابان در بغل--------------------------------soq soq soq soq soqsoq soq soq soq soqsoq soq soq soq soqهمه اینها مال شما به شرط اینکه گوشیتو بر عکس بگیری--------------------------------همیشه سعی کن کسی را دوست داشته باشی که قلبش اونقدر بزرگ باشه که برای اینکه تویقلبش باشی نیاز نباشه خودتو کوچیک کنی--------------------------------از کسی که دوستش داری ساده دست نکش.شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شاید هیچ وقت ، هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد--------------------------------واست یه دسته گل فرستادم با هزار مصیبت در میان اون همه گل تونستم یه گل مصنوعی بذارم و در آخر برات بگم تا خشک شدن آخرین گل دوست دارم--------------------------------ای که در به رویم بستی و پا روی عشقم گذاشتی بابا جون درو باز کن دستم لای در مونده--------------------------------میدونی فاصله بین انگشتات واسه چیه؟؟؟ واسه اینه که یه نفر دیگه با انگشناش این جای خالی رو پر کنه پس به دنبال کسی بگرد که تا ابد بتونه دستتو بگیره.--------------------------------از من پرسیدی منو بیشتر دوس داری یا زندگی تو من گفتم زندگی مو . چیزی نگفتی و رفتی ولی نمیدونستی که تو خودت تموم زندگی من هستی--------------------------------عاشق بارونی ولی وقتی بارون میاد چتر رو سرت می گیریمیگی عاشق برفی ولی از یه گوله برف می ترسیمیگی عاشق پرنده ای ولی اونو تو قفس زندونی می کنیانتظار داری نترسم وقتی میگی عاشقتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟--------------------------------من فقط 15 تا دوستت دارم به اندازه ی 7 تا دریا و 7تا آسمون و 1 دنیا--------------------------------با دستات یه پروانه میگیری ، میخوای ببینی زنده است یا نه انگشتاتو باز میکنی ، فرار میکنه ، محکم میگیریش میمیره. دوست داشتنم یه چیزیه مثل همین باشی--------------------------------قانون آخر نیوتن : زمین هیچ جازبه ای نداره سیبها به خاطره تو از درخت می افتند چون تنها جازبه ی زمین تو هستی--------------------------------همه میگن آدم باید برای رسیدن به عشق از تموم دنیا بگذره .....ولی تو که تمومه دنیای منی چطوری ازت بگذرم؟؟؟--------------------------------می کنم هرشب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی آهسته می گوییم خدایا بی اثر باشد--------------------------------به همه لبخند بزن اما با 1 نفر بخند همه را دوست داشته باش اما به 1 نفر عشق بورز تو قلب همه باش اما قلبت مال 1 نفر باشه--------------------------------اگه یه وقت به سیخ کشیدمت ناراحت نشو چون خیلی جیگری--------------------------------بزرگ ترین آرزوم اینه که کوچکترین آرزوت باشم--------------------------------بزرگ ترین خیانت ها در دوستی اینه که به دوست خود که تو را راست گو می پندارد دروغ بگی--------------------------------میدونی فرق تو با راه چیه ؟ راه را باید بری تا به آخرش برسی ولی تو خودت آخرشی--------------------------------عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست . عشق آن است که چتری شوی برای کسی و او هیچوقت نداند که چرا خیس نشد.--------------------------------1 تای من یکتای من2ستت دارم دوستت دارم3تاره شب های من ستاره شب های من4ریه درد من چاره ی درد من5آفتاب من پنجه آفتاب من6یشه عمرم شیشه عمرم7.8 بار میگم9کرتم نوکرتم10مت گرم دمت گرم--------------------------------تو زندگی دنبال کسی نباش که بتونی باهاش زندگی کنی دنبال کسی باش که بدون اون نتونی زندگی کنی--------------------------------عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی . عشق آن است که صد دل را به یک یار دهی--------------------------------افسوس ...آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم ، آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد...برای آنچه از دست رفته آه ه ه ه ه می کشیم--------------------------------امان از درد تنهایی:شاعر که خودم باشم میفرماید :بهار اومد که من شیدا بگردمچو طوطی بر لب دریا بگردمپلنگ در کوه و آهو در بیابانهمه جفت اند من تنها بگردم--------------------------------یک روز رسد غمی به اندازه ی کوه ، یک روز رسد نشاط به اندازه دشت ، افسانه ی زندگی این چنین است عزیزمدر سایه کوه باید از دشت گذشت .--------------------------------چشم وقتی زیباست که پر از اشک باشه ، اشک وقتی زیباست که برای عشق باشه ، عشق وقتی زیباست که برای تو باشه،تو وقتی زیبا هستی که فقط برای من باشی--------------------------------فراموشم نکن فراموشت نخواهم کرد ؛ تو در دل آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد--------------------------------به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه نه تشنه عشق...زیرا کسی که تشنه عشق است روزی سیراب میشود--------------------------------دیگه از چشمم افتادی؟فهمیدی؟؟؟؟افتادی صاف توی قلبم--------------------------------مرگ از زندگی پرسید چرا من تلخم و تو شیرینی؟زندگی در جواب گفت : چون من دروغم و تو حقیقتاگه یه پروانه اومد رو دستت نشست تعجب نکن چون من آدرس زیباترین گل دنیا را دادم--------------------------------وقتی به آسمون نگاه میکنی، دوست داری کدوم ستاره مال تو باشه؟ به اونی که کم نور تره قانع باش چون اونی که پر نور تره را، همه نگاه میکنن!!--------------------------------خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد--------------------------------کاش میشد اشک را تهدید کرد ، لبخند را لحظه ای تمدید کرد ، کاش میشد در میان لحظه ها ، لحظه ی دیدار را نزدیک کرد--------------------------------بی یاد تو هرجا که نشستم توبه بی عشق تو دل به هر که بستم توبه--------------------------------یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری که همیشه به یادتم و یادت هیچ وقت از یادم نمیره اینو یادت نره....!!!--------------------------------دل به تو دادم که بری ناز کنی ... نه اینکه بری جیرکی باز کنی--------------------------------Migam mer30 behesh ber30 ba kompere30 nagi beke30 mano mibo30 age nabo30 kheili lo30خیلی لوسی . اگه نبــــــوسی .منو میبوســــــــی .نگـــی به کسی . باکمپرســـــــــــــی .بهش برســــــــــی . میگم مرســـــــیاز چپ به راست بخوانید--------------------------------خیلی بی کاری ، ببینم تو درس نداری ؟ کار و زندگی نداری ؟ خواب و خوراک نداری؟ که 24 ساعت تو قلب منی؟؟؟--------------------------------با خودم عهد بستم که بار دگر که تو را دیدم بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو را دیدم مو گفتم بی تو میمیرم--------------------------------در عرض یـک دقیقه یک نـــفر رو میشه خــرد کرد در عرض یـک ساعت یــکی رو میشه دوست داشت در عــــرض یــک روز مـیـشـــهعـــــــــاشق شــــــد ولی یک عمر طول می کشه ، کسی رو فراموش کنی--------------------------------قلب دخترا مثل قبرستون می مونه، هرکی رفت توش دیگه بیرون نمی یاد ولی قلب پسرا مثل هتل پنج ستاره است معلوم نیست کی می ره کی می یاد--------------------------------اسمت رو رو کوه نوشتم خراب شد اسمت رو رو شمع نوشتم اب شد اسمت رو رو قلبم نوشتم شکست جمع کن خودتو با این اسمت--------------------------------تا حالا دلتنگ کسی شدی؟ اصلا می دونی دلتنگی چیه؟ اونم از بدترین نوعش؟بزرگترین دلتنگی اینه که بدونی کسی که دوستش داری هیچوقت مال تو نمی شهاینه که بدونی یه روز از کسی که دوستش داری باید جدا بشی چه بخوای چه نخوای--------------------------------همیشه غمگین ترین و رنجورترین لحظات انسان توسط کسی ساخته می شود که شیرین ترین و شاد ترین لحظات را برای او ساخته است--------------------------------میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی .... ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری کهبا رفتن بعضی ها از چشمت جاری میشه--------------------------------عشق رو میشه تو دستای خسته پدر دید .... و توی نگاه نگران مادر ... نه تو دستای منتظر یه غریبه
  
   مدیر وبلاگ
صفا
خوب نباشم بد نیستم
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :16
بازدید دیروز :0
کل بازدید : 4775
کل یاداشته ها : 20


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ